یگانه...
حکمت وزیدن باد رقصاندن برگ ها نیست،امتحان ریشه هاست
وقتی قدم به کاشانه قلبم نهادی ، ويرانه اين قلب شکسته را اميدی تازه بخشيدی
وقتی طنين صدايت کاشانه قلبم را پر کرد، روزگار خاکستری و شب های تاريک و
خموش زندگی و لحظه های تلخ عمرم را از ياد بردم.
وقتی چشمانت را که به وسعت دريا بود و به پاکی و زلالی آب بود به من دوختی
و لبهای زيبايت برايم سخن گفت ، زندگی ام رنگ تازه ای به خود گرفت
و تازه توانستم اميد را به گونه ای شاعرانه معنا کنم ...
آری ای پرنده کوچک قلبم
، در کنار تو بودن و در رويای تو بودن برای من زيباست...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, ساعت
11:30 توسط سمانه| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |